روش ها و آموزش ها - ترفندها و تکنیک های کاربردی








دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو




 
  دانلود پایان نامه ارشد:مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در دختران فراری و عادی شهر تهران ...

 

پدیده فرار[۱] از منزل از جمله پدیده هایی است که همواره توجه متخصصان علوم روانی و اجتماعی را به خود معطوف داشته است. درک علل، پیش زمینه ها، همچنین عواقب و نتایج پدیده فرار، دارای اهمیت    ویژه ای در پیشگیری از نتایج زیانبار فرار است (تایلر و کاوس[۲]، ۲۰۰۲). خانوادۀ هسته ای (که هستۀ متشکل از شوهر، زن و فرزندان است) به طور سنتی به عنوان تأمین کنندۀ اصلی امکان تربیت اجتماعی فرزندان خردسال و نوجوانان و حامی سنن فرهنگی تلقی می شود. همچنین خانواده های هسته ای به عنوان یک گروه اجتماعی که جامعه روابط جنسی را در آن تنها در حریم و چارچوب قانون مجاز می شمارد، نگریسته می شود. لیکن، هسته خانواده سنتی در حال کوچک و کوچکتر شدن است به طوری که در حال حاضر تنها حدود ۲۵% کل انواع خانواده ها را تشکیل می دهد. سلامت خانواده در طول عمر خانواده دستخوش تغییر می گردد. این واقعیت که در یک مقطع زمانی خاص، خانواده از سلامت برخوردار است، تضمینی برای تداوم این وضعیت نیست. در حقیقت، دستیابی و حفظ سلامت مستلزم کار مداوم هر یک از اعضای خانواده و همچنین کل خانواده به عنوان یک سیستم است. یکی از کنش های خانوادگی انسجام و یا همبستگی خانوادگی[۳] است که نشان دهنده رابطه عاطفی میان والدین و فرزندان است (سامانی، ۱۳۸۴).
دانلود پایان نامه

طبق دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا هستند. السون[۴] (۱۹۹۹) با نگاه سیستمی به ارائه مدلی پیرامون ارتباطات خانواده پرداخته که این مدل مشتمل بر سه بعد انسجام خانواده، انعطاف پذیری خانواده و ارتباط در خانواده است. انسجام یا همبستگی در این مدل نشان دهنده پیوند عاطفی میان فرزندان و والدین است و شامل مؤلفه های رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط زناشویی، روابط والدین و فرزند، میزان تعامل به لحاظ زمان و مکان، نوع دوست و علایق و نهایتاً نحوه گذراندن اوقات فراغت می باشد (سعیدی و حسن زاده، ۱۳۸۵).

   یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، بهداشت روانی آن جامعه است. بی شک سلامت روان[۵]، نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند. از آنجا که دانشجویان از اقشار مستعد، برگزیده جامعه و سازندگان فردای هر کشور می باشند، بنابراین سلامت روانی آنان از اهمیت لازم و ویژه ای در یادگیری و افزایش آگاهی علمی برخوردار است (ابراهیمی، ۱۳۸۴).

سلامت روان مفهومی است که درباره آن دیدگاه های متفاوتی وجود داشته و هر دیدگاه از زاویه ای خاص به تعریف و تبیین ویژگی های آن پرداخته است. در دیدگاه روانکاوی پیوستار سلامت و بیماری بر اساس سطوح ناهشیاری قابل تحلیل است. روانکاوان در جریان واکاوی سلامت روانشناختی بر نقش تعارض های درون فردی از جمله تکانه ها، اضطراب ها و دفاع های ناخودآگاه تأکید دارند. در نگاه روانکاوی نوین بر نقش خود و خودآگاهی در سلامت روانشناختی تأکید زیادی شده است. در دیدگاه انسان گرایی بر عکس روانکاوی سلامت روان تنها در محدوده انسان های به غایت سالم مطالعه شده است. به اعتقاد صاحبنظران حوزه انسان گرایی بیماری روانی و سلامت روان را نباید دو سوی یک پیوستار دانست بلکه باید بین آنها تفاوت قائل شد. افراد سالم و رشد یافته لزوماً محصول پالایش ها و واکاوی های حوزه آسیب شناسی روانی نیستند. به همین دلیل انسان گرایان معتقدند اگر قرار باشد که اشخاص درمانده، نابالغ و ناسالم بررسی شوند آنچه در آنان مشاهده خواهد شد فقط جنبه های منفی انسانی است و نه جنبه های مثبت. بنابراین سلامت روان به معنای ارتقاء دادن جنبه های مثبت در انسان ها است. در دیدگاه شناختی نیز همانند انسان گرایان بر جنبه های مثبت انسانی در سلامت روان تأکید شده است (پیرخائفی، ۱۳۹۱).

بر پایه رویکرد سازمان بهداشت جهانی، سلامتی به معنای رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و نه فقدان بیماری و  ناتوانی. سلامت روان در سایۀ اینکه فرد چه احساسی نسبت به دنیای پیرامون، محل زندگی، اطرافیان، میزان درآمد و موقعیت مکانی و زمانی خویش دارد، شکل می گیرد (نوابی نژاد، ۱۳۷۳).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه مؤثر است. به طور کلی، بهداشت روانی، ایجاد سلامت روان به وسیلۀ پیشگیری از ابتلا به بیماری های روانی، کنترل عوامل مؤثر بر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیطی سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فرد، ۱۳۸۲). سلامت روان عبارت است از سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر (گلدنبرگ و همکاران، ۱۹۹۷). برخوردار نبودن از سلامت روانی از پیشرفت فرد و جامعه جلوگیری می کند؛ زیرا در چنین شرایطی فرد توانایی اجرای صحیح وظایف محوله و ایفای نقش های اجتماعی را ندارد؛ بنابراین، هم فرد و هم جامعه رو به تحلیل می روند. تعریفی دیگر، بهداشت روانی را عبارت از سلامت فکر دانسته و بیان می کند که بهداشت روانی نشان دهنده وضع مثبت سلامتی روان فردی است که می تواند برای ایجاد سیستم ارزشی در مورد ایجاد تحرک، پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و         بین المللی اقدام کند (خسروی و آقاجانی، ۱۳۸۲).

دنیای چالش برانگیز امروز انسان را همواره دستخوش نگرانی و تلاطم های روحی می کند، برای همین انسان به دنبال چیزی می گردد که او را از نگرانی ها برهاند. مذهب و معنویت[۶] امروزه به عنوان ابزاری شناخته شده است که می تواند موجب آرامش روان و هدایت و معرفت درونی و حفظ تعادل فکری گردد و با سلامت جسمی و روانشناختی فرد مرتبط است. معنویت موجب می شود انسان هنگام رویارویی با مشکلات و ناملایمات زندگی خود را نبازد و قدرت مقابله با آنها را داشته باشد، چون با ایمان و اعتقاد به یک نیروی قدرتمند جلو می رود و با مشکلات مقابله می کند، به همین علت بسیاری از روان درمانگران سعی کرده اند که از دین و معنویت در درمان اختلالات روان شناختی استفاده کنند (آرگل[۷]، ۲۰۰۹).

   بر همین اساس انگیزه محقق نیز در این پژوهش، مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی[۸] در دختران فراری و عادی شهر تهران می باشد.

 

   ۱-۲- بیان مسأله

فرار از خانه پدیده ای است که میزان آن در سال های اخیر رشد کرده به طوری که تدریجاً به یک نگرانی و معضل اجتماعی تبدیل شده است. فرار از خانه به معنای دوری از خانه بدون اجازه والدین یا سرپرست قانونی است، موقعیتی که در آن یک نوجوان از خانه و یا محل سکونتش برای حداقل یک شب بدون اجازه غیبت کند. بر اساس برآورد بخش خدمات انسانی و سلامت ایالات متحده، سالانه ۱ میلیون جوان از خانه فرار می کنند. در سال های بین ۲۰۰۲- ۱۹۹۹ پلیس رسمی سنگاپور ۲۴۳۳ مورد فرار از خانه در سنین زیر ۱۶ سال را گزارش کرده است که به طور متوسط سالانه ۶۰۰ مورد را در بر می گیرد که ۶۰% این موارد مربوط به دختران بوده است (خانگ[۹]، ۲۰۰۹).

بر اساس مطالعات کمیته حمایت از جوانان در یک زمینه یابی ملی از دانش آموزان دبیرستانی کره ای در سال ۱۹۹۸، ۷/۱۱% آنان سابقه فرار از خانه داشتند، این در حالی است که بزرگترین نگرانی این است که ۲/۷۴% این دانش آموزان، فرار از خانه را به عنوان یک انتخاب در نظر گرفته اند. سابقه فرار در ایالات متحده نشان می دهد که ۹۰% فراریان از خانه، در طی یک ماه به خانه باز می گردند و بیش از ۹۹% آنان در مدت یک سال به خانه باز می گردند. تحقیقات نشان می دهد که این پدیده در دختران نوجوان شیوع بیشتری دارد. در ایران نیز نتایج گزارش های منتشر شده حاکی از آن است که پدیده فرار از خانه در بین دختران در سال های اخیر افزایش چشمگیری یافته است. طبق گزارش شاره و همکاران (۱۳۸۵) تعداد دختران فراری در سال ۱۳۷۸، ۲۰ برابر بیشتر از سال ۱۳۶۵بوده است و در چهار ماهه آخر سال ۱۳۸۰، ۶۱۵۶ نوجوان فراری دستگیر شده اند. البته آمار دختران فراری از منزل دقیق نیست، چرا که ممکن است تمام آنها به مراکز بهزیستی مراجعه نکرده و یا توسط نیروی انتظامی دستگیر نشوند و بدون اینکه رسمأ گزارشی از فرارشان ارئه شود، روزها و گاه هفته ها زندگی خارج از خانه را تجربه کنند (تمنایی فر و همکاران، ۱۳۹۲).

منظور از انسجام خانواده، احساس همبستگی، پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای یک خانواده نسبت به همدیگر دارند (اولسون، ۱۹۹۹). لینگرن[۱۰] (۲۰۰۳) انسجام را به صورت احساس نزدیکی عاطفی با دیگر افراد خانواده تعریف می کند. از نظر او دو کیفیت مربوط به انسجام در خانواده، مشتمل بر تعهد و وقت گذارندن با هم است. منظور از تعهد، میل به صرف وقت و انرژی در فعالیتهای خانواده و همچنین ممانعت از تأثیر منفی عواملی چون مسائل شغلی در آن می باشد. بُعد دیگر انسجام از نظر لینگرن (۲۰۰۳) وقت گذاشتن و با هم بودن در بین اعضای خانواده است. خانواده های که در این زمینه قوی هستند، بطور مرتب برنامه ها و زمان های برای فعالیت گروهی در نظر می گیرند (زارع، ۱۳۸۷).

   اصطلاح سلامت روان برای توصیف سطح بهزیستی، شناختی، هیجانی و نشان دادن عدم ابتلا به اختلالات روانی به کار می رود که به نوعی وجود قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تعارضات و تمایلات شخصی به طور منطقی و سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر، اطلاق       می شود. در واقع عدم برخورداری از سلامت روان، پیشرفت فرد و همچنین توانایی او را در انجام وظایف محوله دچار اختلال نموده و این امر منجر به عدم پیشرفت جامعه و عواقب ناشی از آن خواهد شد (برگ[۱۱]، ۲۰۰۹).

از جمله عواملی که می تواند در پیشگیری و کاهش اختلالات روانی و همچنین مشکلات ناشی از آن مانند خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر، افسردگی و اضطراب نقش مؤثری داشته باشد، داشتن اعتقادات مذهبی است. تقویت باورهای مذهبی در تمام مراحل زندگی یک اقدام پیشگیری کننده برای کاهش اختلالات روانی است. آلپورت[۱۲] (۱۹۶۸) در گستره شخصیت و روان شناسی اجتماعی بر حسب جهت گیری دینی افراد، آنها را به دو نوع جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی تقسیم کرده است. از نظر آلپورت (۱۹۶۸) افراد دارای جهت گیری مذهبی بیرونی، به لحاظ نظری دارای باورهای مذهبی هستند. در دیدگاه جهت گیری مذهبی بیرونی، مذهب ابزار ارضای نیازهای اولیه فرد خواهد بود. از دیدگاه آلپورت (۱۹۶۸) افراد دارای جهت گیری مذهبی درونی ضمن درون سازی ارزش های دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر می گیرند. در این جهت گیری، دین دارای کنش وری خود مختاری و مستقلی و به انگیزه برتر مبدل می شود (محمد ابراهیم، ۱۳۹۰).
تصویر درباره افسردگی در روانشناسی Psychological depression

روان شناسان مشهوری مانند جیمز[۱۳] (۱۹۰۲) و آلپورت (۱۹۵۰) از تجربه دینی و مطالعه این تجربه ها سخن گفته اند، با این حال برای مدت های طولانی مطالعه دین و معنویت، در روان شناختی مورد توجه چندانی قرار نگرفته بود. پارگامنت و ساندرز[۱۴] (۲۰۰۷) دلیل این مسئله را چنین مطرح می کنند، اول اینکه بعضی از روان شناسان معتقدند که روان شناسی یک علم است و از روش های علمی دقیق استفاده می کند اما علوم دینی بیشتر جنبه فلسفی دارد، دوم اینکه در قرن بیستم روان کاوی و رفتارگرایی دو رویکرد غالب در روان شناسی بودند و این دو دیدگاه نیز تجربه دینی را نادیده می گرفتند، بنابراین مطالعه معنویت کمتر مورد توجه روان شناسی قرار گرفته بود (شریفی، ۱۳۸۸).

ابراهیمی قوام و خطیب زاده (۱۳۹۲) در تحقیقی نتیجه گرفتند که؛ عدم توجه و بی احترامی، آزار و اذیت و انواع سوء استفاده از آنان، محدودیت و محرومیت شدید، سردی روابط و کم محبتی، تبعیض قائل شدن و آشفتگی خانواده از عوامل فرار دختران بود. همچنین کونگ[۱۵] (۲۰۱۳) در تحقیقی در زمینه پدیده فرار نوجوانان و جوانان در سنگاپور نتیجه گرفت که؛ مهمترین عامل در خانه، خانواده و محیط و گاهی نگرش و هویت یابی فرد در برخورد با مشکلاتی نظیر خشونت بود.

بنابراین عوامل مختلفی در شکل گیری فرار دختران مطرح است و پژوهش های مختلفی در این زمینه صورت گرفته است. از جمله این عوامل می توان به ویژگی های روانی و شخصیتی دختران، وضعیت خانوادگی (از لحاظ صمیمت و ارتباط با یکدیگر) آنان و میزان پایبندی به مباحث دینی در بین افراد خانواده دختران فراری اشاره کرد.

با توجه به آنچه گفته شد در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا همبستگی خانواده، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران تفاوتی دارد؟

۱- Runing Away

[۲] -Tyler & Cauce

[۳] -Family Cohesion

[۴]- Olson

[۵] -Mental Health

[۶]- Spirituality

[۷] -Argyl

[۸]- Religious Orientation

[۹] - Khong

[۱۰]- Lingern

[۱۱] -Berk

[۱۲]- Allport

[۱۳]- William James

[۱۴]- Pargament & Saunders

[۱۵] - Khong

تعداد صفحه : ۱۴۰

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-02-30] [ 12:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دانلود پایان نامه ارشد:مقایسه ویژگی‌های شخصیتی افراد بزهکار و غیر بزهکار ...

:

نیروی انسانی هر جامعه سرمایه های بنیادی آن جامعه هستند  و بقایای هر جامعه و وضع آن بیش از هر چیز بر نیروی انسانی آن پایدار است و میزان علاقه ی مسئولان امور هر کشور را نسبت به جامعه (حال و آینده)، نشان از میزان توجه و پرداخت آنها به نیروی انسانی (جوانان) و تلاش به بهره مند ساختن آنها از یک زندگی سالم و مطلوب به راحتی می توان دریافت (شعاری نژاد، ۱۳۷۴).

تقریباً می توان گفت که هیچ جامعه ای از بزهکار خالی نیست و تعداد آنها و نوع بزهکاری در جوامع مختلف متفاوت است.در نتیجه اجتماع برای مشخص کردن آنهااسم و عبارتی  را برایشان رقم زده و کم کم به صورت «داغ ننگ» درآمده است. آنچه این نوجوانان در ارتکاب آن با یکدیگر شباهت دارند در سرپیچی از سنن و قوانین و مقرراتی است که دنیای بزرگسالان آنها را معیار پذیرفته و به آنها عمل می‌کنند (کواراس، ویلیام سی[۱] ، ۱۹۹۲).

بزهکاری پدیده ای اجتماعی جهانی است که معمولاً برای جرائم نوجوانان زیر ۱۸ سال به کار برده می‌شود. گر چه جوامع گوناگون بر حسب وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود با انواع متفاوت آن روبرو هستند. در همه جوامع انسانی اصطلاح بزهکاری در مورد افرادی به کار برده می شود که اعمال خلاف قانون یا مذهبی در آن جامعه انجام می دهند. با توجه به این که احکام در جامعه های گوناگون متفاوت است؛ فرد متخلف در یک جامعه ممکن است در جامعه ای دیگر از تخلف مبری باشد(ستوده ، ۱۳۷۸: ۱۲۶). در کشورها بزهکاری به مجموعه کل جرایمی گفته می شود که در صورت ارتکاب، مجازات هایی از قبیل قصاص، دیات، حدود و تعزیرات را در پی دارد. هر روز در کنار ما جرایم متعددی به وقوع می پیوندد و با ورق روزنامه ها در صفحه حوادث با انواع بزهکاری آشنا می شویم: چاقو کشی، شرب و جرح، دزدی، تجاوز و. وقتی از خیابان عبور می کنیم سازمانهایی نظیر: کانون اصلاح و تربیت، نیروی انتظامی و دادگاه‌هایی را می بینیم که برای مجازات این گونه افراد به وجود آمده اند. ولی تا حالا فکر کرده ایم چه عواملی در بوجود آمدن بزهکاری مؤثر است؟ پیچیدگی عوامل مؤثر در پدیده بزهکاری سبب شده است که هر گروه از محققان آن را از دیدگاهی خاص بررسی کنند. روان شناسان و روان پزشکان از دیدگاه روان شناختی،حقوق دانان از دیدگاه جرم شناسی و مسائل کیفری ،پزشکان و زیست شناسان از نظر عوامل زیستی و بالأخره جامعه شناسان از دید آسیب شناسی اجتماعی (انتشار اولین گزارش راجع به دادگاهی ویژه نوجوان، ۱۸۹۹).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

بیان مسئله:

شخصیت حوزه بسیار گسترده ای است، زیرا  شخصیت خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگونی است. برای شناخت شخصیت انسان، از دیرباز کوشش های فراوانی به عمل آمده که برخی از آنها غیر عملی، بعضی خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.

عوامل گوناگونی برروی شخصیت فرد تأثیر می گذارد که تأثیر آن ها برهم تابع عوامل دیگری نیز می باشد مانند:شغل،تربیت،مسکن ،بیماری ها و.اما شخصیت تنها عامل منحصر به فرد در رابطه با ارتکاب جرم نمی باشد و تنها بسته و زمینه ساز تلقی می شود.چه بسا انسان های کاملاً نرمال هم در شرایطی که محیط و عوامل بیرونی بر آن ها سنگینی می کند دست به ارتکاب جرم بزنند.

بقراط در طبقه بندی خود صفراوی مزاجان را مستعد عمل جنایی می داند. صفرایی مزاج یا آتشی مزاج باریک اندام و پوست بدنش معمولاً زیتونی رنگ و گرم و خشک که در نتیجه غلبه صفرای زرد است؛ تنفسی تند و حرکاتی مقطع دارد؛ خوابش کم و پرکابوس است؛ از نظر اخلاق  تندخو، زودخشم، جاه طلب، برتری جو، حسود و ثابت قدم است و چنین می پنداشتند که آتشی مزاج بیش از دیگران آمادگی ارتکاب جنایت را  دارد(کاویانی،۱۳۸۶).

نظریه های مختلفی درخصوص شخصیت مجرمان در طول تاریخ به ویژه در دوران معاصر ارائه شده است. یکی از نظریات دوران معاصر، نظریه ژان پنیاتل است. وی عقیده دارد ماهیت مجرمان با دیگران تفاوتی ندارد و تمامی افراد دارای هسته مرکزی شخصیت مجرمانه هستند که دارای چهار جنبه خودمحوری، بی‌ثباتی، پرخاشگری و بی تفاوتی می باشند که در مجرمان، بی تفاوتی در برابر سرزنش و ملامت، بی‌توجهی نسبت به قطعی بودن اعمال مجازات، عدم توجه به درد و رنج قربانی و زشتی ارتکاب جرم را می توان دید (کسن[۲]، ۱۳۸۵ ).

یکی از مهمترین حوزه های مطالعاتی در حوزه علم، مطالعه در زمینه انحرافات اجتماعی جرم “بزه” می‌باشد.همزمان با پیشرفت هایی که بشر در علوم مختلف به دست آورده و نیز با توجه به تغییرات و دگرگونی عظیم جوامع به ویژه توسعه صنعتی شدن ،تغییر در سبک های زندگی ،تحول در ساخت نهادهای اجتماعی و وظایف و کارکرد های این نهاد ها ، همگی باعث شدند که مشکلات اجتماعی بروز و زمینه را برای انجام تحقیقات مختلف مهیا نماید (کلدی ،۱۳۸۷).در زمینه انحرافات اجتماعی به خصوص در زمینه جرم ،دیدگاه ها و نظریه های زیادی مطرح شده است که عبارتند از :زیستی ،روان شناختی و جامعه شناختی.

تئوری های زیستی منشأهای انحرافی در افراد و دیگر موضوعات پیرامون اساس رفتار انحرافی را مورد مطالعه قرار می دهد.نظریه پردازان این حوزه معتقدند که عامل رفتار انحرافی جنبه زیستی می باشد، سزار لمبروزو[۳] معتقد بود که براساس مشاهدات ویژگی های بدن انسان می توان در مراحل زودتر توسعه انسانی ،انحرافات را تشخیص داد.

در شکل خیلی بهتر و امروزی تر تحقیقات در ارتباط با سنخ زیستی انسان با انحرافات و ارتکاب به جرم می توان به موارد افرادی که دارای یک کرموزوم Yاضافی هستند(سندرم xxy) و موجبات رفتارهای ضد اجتماعی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در این افراد می باشد،اشاره کرد. در نظریه روان شناسان این مسئله به چشم می خورد که می توان به نظریه فروید پرداخت که معتقد بود رفتار انحرافی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در افرادی اتفاق می افتد که بین نهاد “من"و"فرامن” عدم توازن برقرار باشد (کلدی ،۱۳۸۷).

بررسی موج نگاری الکتریکی مبادرت ورزیده اند.ی بزهکارانه ترتیب داده اند،پرواضح است که این گروه از پژوهشگران به جستجوی مبانی زیستی عصبی ت در بزهکاران یکی از راهبردهایی است که در چند دهه اخیر مورد نظر بوده است. نابهنجاری های الگوی فعالیت الکتریکی مغز در این افراد به دو صورت مشاهده شده است: یکی وجود امواح آهسته مغزی است که نشانگر امواج مغزی آنها شبیه امواج مغزی کودکان و بیانگر رشد نایافتگی مغزی است. دومین نابهنجاری ،وجود خیزک هایی در امواج مغزی بزهکاران است.وجود این خیزک ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که در اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه می­شوند ،این خیزک ها مشهود بوده و این افراد درباره اعمال خود اظهار گناه یا نگرانی نمی‌کنند (روزنهن و سلیگمن،۱۹۸۹).

توجه به این یافته ها این احتمال را مطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد یافتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قشر مغز ،رفتارهمطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد افتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قای ضد اجتماعی آنان کاهش یابد.

اگر چه نتایج برخی پژوهش ها از بهبود نسبی در افراد بزهکار بین سنین ۳۰ تا ۴۰ سالگی نشان داد که نمی توان الگوی رشد یافتگی مغزی را در تعداد زیادی از بزهکاران مشاهده نمود،اما از سوی دیگر وجود خیزک ها در الگوهای موج نمای الکتریکی مغز نشان دهنده نارساکنش وری دستگاه کناری مغز(دستگاهی که مسئول مهار هیجان و انگیزش) می باشد.به نظر می رسد که ناتوانی فرد بزهکار در اجتناب از برخی رفتارها صرف نظر کردن از لذت ها ،شبیه ناتوانی حیواناتی است که در مطالعات آزمایش از ناحیه جداری مغز آسیب دیده اند(نیومن و گرنشاین،۱۹۸۰).

وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺳﺒﺐ  ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ در ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮﺧﻄﺮ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺼﺮف ﺳﻴﮕﺎر، اﻟﻜﻞ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎی ﺟﻨﺴﻲ ﻧﺎ اﻳﻤﻦ ﺑهﺸﻤﺎر ﻣﻲ روﻧﺪ. از دﻳﺪﮔﺎه روان شناختی اﻓﺮاد ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻮاد ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮ دارﻧﺪ. ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻣﻌﺘﺎدان ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﺻﺮﻓﺎً ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻌﺘﺎدان ﻗﺒﻞ از اﻋﺘﻴﺎد دارای ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ ﻫﺎی رواﻧﻲ و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻋﺪﻳﺪه ای ﺑﻮده اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ از اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺨﺮب ﺗﺮی ﻇﺎﻫﺮ و ﺗﺸﺪﻳﺪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻟﺬا ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻌﺘﺎدان ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ در اﺻﻞ راﺑﻄﻪ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺷﺨﺼﻴﺖ او و اﻋﺘﻴﺎد ﻣﻄﺮح اﺳﺖ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ از اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮش اﻋﺘﻴﺎد ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺮ از دﻳﮕﺮان اﺳﺖ (کرمی نیا،۱۳۸۴).

ﺗﺎﮐﻨﻮن ﻧﻈﺮﯾه ﺧﺎص ﻗﺎﺑﻞ آزﻣﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ را ﺑﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎی واﺑﺴﺘﻪ ﺑـﻪ ﻣﻮاد ﭘﯿﻮﻧﺪ دﻫﺪ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ ﻣﻄﺮح ﮐـﺮد ﮐـﻪ ﻧﯿﻤـﺮخﻫـﺎی ﺷﺨﺼـﯿﺘﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ، دو ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺑﻄﻮر ﮐﻠﯽ ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد را ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ. ﻧﻈﺮﯾــه اﺻــﻠﯽ وی ﺑﯿــﺎن ﻣـﯽﮐﻨــﺪ ﮐــﻪ ﺗﻌﺎﻣــﻞ ﺳــﻪ ﻧﻈــﺎم ﻣﺴــﺘﻘﻞ ژﻧﺘﯿﮑــﯽ، ﻋﺼــﺒﯽ و زﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ در ﺳﯿﺴﺘﻢ اﻋﺼﺎب ﻣﺮﮐﺰی (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﻓﻌـﺎلﺳـﺎزی رﻓﺘـﺎری، ﺑـﺎزداری رﻓﺘﺎری و ﻧﮕﻬﺪاری رﻓﺘﺎری)، زﻣﯿﻨه اﻟﮕﻮﻫﺎی ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑه ﻔﺮد ﭘﺎﺳـﺦ رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻧـﻮ، ﭘﺎداش و ﺗﻨﺒﯿﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﭘﺎﺳﺦ، ﻣﻮﺟﺐ اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼـﯿﺖ ﺑﻬﻨﺠـﺎر و ﺑـﻪ ﻫﻤـﺎن اﻧﺪازه اﯾﺠﺎد اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ و رﻓﺘﺎری، از ﺟﻤﻠﻪ اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺳﺎﯾﺮ ﺳﻮءﻣﺼﺮف ﻫـﺎی ﻣـﻮاد ﻣﯽﺷﻮد(آداﻣﺰ و ﻫﻤﮑﺎران[۴]، ۲۰۰۳).

بررسی اختلالات شخصیت و وابستگی به مواد به عنوان پیش بینی کننده جنایتکاری نشان داده است که اشخاص وابسته به مواد افیونی بیشتر مرتکب جرایم می شوند (کارلوس و همکاران به نقل از تی هونن، ایسوهانی، راساتن، تویرانن و مورینگ، ۱۹۹۷). همین گزارشها نشان داده اند که وابستگی به الکل و مواد رابط بین اختلالات روانی و جرم را تسهیل می کنند .

رﻓﺘﺎری ﮐﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﻘﻮﯾﺖ درﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ؛ ﺣﺘـﯽ در ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﮐـﻪ ﺗﻘﻮﯾـﺖ اداﻣـﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﯿﺰ ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮد و اﻓﺮاد در ﻣﯿﺰان اﯾﻦ ﺗﺪاوم رﻓﺘﺎری ﮐﻪ ﭘﺲ از ﻗﻄﻊ ﺗﻘﻮﯾﺖ وﺟﻮد دارد و «ﭘﺎداش واﺑﺴﺘﮕﯽ» ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ.

ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﻨﺸـﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ، ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در واﮐﻨﺶﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺧﻮدﮐـﺎر وﻋﺎدت ها اﺧﺘﺼﺎص دارد، ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻓﺮدی در ﺧﺼﻮص ﺧﻮداﻧﮕﺎره ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻫﺪاف و ارزش ﻫﺎ ﻣﯽ ﭘﺮدازد.

ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮداﻧﮕـﺎره ﻫـﺎﯾﯽ ﻣـﯽﺗﻮاﻧﻨـﺪ ارزش و ﻣﻌﻨـﺎی ﻫﺮآﻧﭽـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد را ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ از اﯾﻦ رﻫﮕﺬر ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ واﮐﻨﺶﻫـﺎی ﻫﯿﺠـﺎﻧﯽ را ﺗﻐﯿﯿـﺮ دﻫﻨﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس ﺳﻪ ﺑُﻌﺪ ﻣﻨﺶ، ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﯽ در ﻣﻮرد ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮدی و ﻏﯿﺮ ﻓـﺮدی  را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽﺷﻮد و ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ را در ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد (ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ، ۱۹۹۱ به نقل از کاویانی ،۱۳۸۶).ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که

ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد ﻳﻜﻲ از ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻬﺪاشت، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻬﻢ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎﺳﺖ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﭼﻨﺪ وﺟﻬﻲ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ رواﻧﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ژﻧﺘﻴﻜﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ دﺧﻴﻞ هستند. اﻋﺘﻴﺎد ﻧﻮﻋﻲ آﺳﻴﺐ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﻳﺸﻪ در ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ ﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ و ﻃﺮد ﺷﺪﮔﻲ اﻓﺮاد و ﮔﺮوه ﻫﺎی ﺧﺎص در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ دارد و ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻫﺎی زﻳﺎدی را ﺑـﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨــﺪ. دﻻﻳـــﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺑـــﺮای  ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر وﺟﻮد دارد. ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪن در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻮاد ﻣﻲ روﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ دیگر ﺳﻌﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺧﻮد را رﺷﺪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺗﺮ و ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﺟﻠﻮه دﻫﻨﺪ.

در این پژوهش از بین عواملی که به طور مستقیم و غیر مستقیم  می توانند در بزهکاری نقش مستقیم و غیر مستقیم داشته باشند، ویژگی های شخصیتی را انتخاب کردیم. هدف از انتخاب این متغیر این بود که نوجوانان با توجه به شناسایی ویژگی های شخصیتی خود و همچنین تفکیک این ویژگی ها خصوصیات خود را بهتر بشناسند و از همه مهمتر اینکه تفاوت های شخصیتی بین خود و افراد بزهکاررا بهتر شناسایی کنند.با توجه به مطالب ارائه شده در این پژوهش ما به دنبال پاسخگویی به این سؤالات می باشیم که آیا بین ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار و غیر بزهکار تفاوت وجود دارد؟ و اینکه نقش کدام یک از مؤلفه های ویژگی های شخصیتی در بزهکاران و غیر بزهکاران مؤثرتر است؟ علاوه بر این نقش ویژگی های دموگرافیک تحصیلات و جنسیت در هر یک  از سه متغیر ذکر شده چگونه است؟

[۱] :Qovaras and Vilyam

[۲] :Kesen

[۳] :Cesare Lombroso

[۴] :Adamze et all

تعداد صفحه : ۱۷۴

موضوعات: بدون موضوع
 [ 12:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دانلود پایان نامه ارشد:مقایسه ی ابعاد کمال گرایی،سیستم های مغزی رفتاری و تاب آوری در بیماران عروق کرونر و افراد عادی ...

مدل زیستی – روانی – اجتماعی در دو دیدگاه زیستی – طبی و روانی – اجتماعی را برای تبیین بیماری و سلامتی ادغام کرده است .بر طبق این مدل عوامل زیست شناختی می توانند آمادگی ژنتیکی ، سبک غذایی و عدم تعادل بیوشیمیایی باشند و عوامل روان شناختی هم رفتارها ، شخصیت افراد و بالاخره عوامل اجتماعی شامل اعضای خانواده ، محیط خانه و وقایع باشند
دانلود پایان نامه

.بنابراین می توان پذیرفت که این بیماری از لحاظ علت شناسی و درمان چند عاملی است .دلایل و عوامل موثر در بروز بیماری قلبی – عروقی در پژوهش های متعدد پزشکی و حتی روان شناسی بررسی شده اند .

هر چند در اغلب پژوهش های پزشکی ، تأکید بر جنبه های فیزیولوژیک از قبیل ویژگیهای شیمیایی خون ( مانند چربی خون )، افزایش فشارخون ، سابقه بیماریهای قبلی ( مانند دیابت و تیروئید، شاخص توده بدن و فربهی ، و رفتارهای سلامتی ( مصرف سیگار و الکل ، رژیم غذایی ، میزان ورزش و تحرک ) بوده است .
عکس مرتبط با سیگار

با این وصف روان شناسان در تلاش اند تا سهم مؤلفه های روان شناختی مانند تنیدگی ، رویدادهای تنش زا ، اضطراب ، افسردگی ، امید ، الگوی رفتاری نوع آ ،خصومت ، خشم و مانند آنها را برجسته سازند .
عکس مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

این در حالی است که امروزه در جوامع مختلف با روند صعودی بیماریهای قلبی – عروقی مواجه هستیم . با وجود آنکه سارافینو (۲۰۰۱) براساس پژوهش های همه گیر شناسی ،  بیماری عروق کرونر قلب را بیماری جوامع پیشرفته دانسته چرا که در این جوامع از یک طرف افراد سالمند بیشتر وجود دارند و از طرف دیگر عوامل مخاطره مانند فربهی ، کم تحرکی و تنیدگی بیشتری در آنها مشاهده می شوند .

اما چنین نتایجی را کم و بیش در کشور های در حال توسعه نیز می توان یافت ، به گونه ای که در ایران نیز بیماریهای قلبی – عروقی از جمله عمده ترین عوامل مرگ و میر جمعیت به شمار می رود .

نقوی (۱۳۸۲) اظهار داشته است که از میان عوامل عمده مرگ و میر مانند عوامل مادرزادی ، خشونت ، بیماریهای واگیر ، بیماری سرطان ، حوادث و خودکشی ، عامل بیماری قلبی – عروقی با ۸/۳۴ درصد ( در مردان ۱/۳۳ و در زنان ۵/۳۷ درصد ) عمده ترین عامل مرگ ومیر در ایران محسوب می شود و پس از آنکه ، با فاصله نسبتا زیادی ، حوادث با ۱۲ درصد و سرطان با ۷/۱۰ درصد قرار دارد .

۱-۲ بیان مسأله و سوالات تحقیق

بیماری های قلب و عروق یکی از اختلالات روان تنی محسوب می شود این بیماری عامل یک سوم مرگ ها بوده و سالانه ۱۵ میلیون نفر از ۵۰ میلیون مرگ در دنیا به علت این بیماری اتفاق می افتد مطالعات نشان داده اند در راستای ارتباط بین تنش و بیماری قلبی ، پژوهش های مختلفی نشان داده اند که تنش رفتاری باعث افزایش فشارخون شریانی و کاهش گردش خون کلیوی می شودحتی یک تحریک خفیف یا عصبانیت و ترس ناگهانی ، بطور ثابت و موقت می تواند برای اعمال سیستم قلبی – عروقی تاثیر بگذارد ( ولمن ، ۱۳۷۵)

شریان های کرونری قلب که شاخه هایی از شریان اصلی آئورت هستند باعث رساندن خون غنی از اکسیژن به عضلات قلب می شونددر بیماری عروق کرونر یک یا چند تا از شریان های کرونری تنگ و باریک میشوند.(میل،مامولوت،ترجمه نوحی۱۳۷۴)

فریدمن و روزنمن در مورد تاثیر شخصیت در بیماریهای قلبی تلاش های گسترده ای را آغاز کردند .که در نهایت به کشف تیپ شخصیتی آ منجر شد .

این دو بر این اعتقاد بودند که عامل مهم ابتلا به بیماری قلبی تیپ شخصیتی آ است .این تیپ ویژگیهایی از قبیل رقابت جویی ، اضطرار وقت ، تقلا برای پیشرفت و مشغله فکری با هدف شتابزدگی اضطراب دارد .

طبق نظر آنها اینگونه رفتار به تدریج منجر به  ابتلا این افراد به بیماری قلبی می گردد. بیماری قلبی با سطوح بالای این واکنش ها و خصومت مزمن همبستگی دارد .

یکی از موضوعات و مفاهیم روان شناختی که کارکرد فرد در قلمرو اجتماعی ، روانشناختی و جسمانی یا فیزیولوژیک را دچار اختلال می کند استرس است .
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

استرس معمولا برای توصیف واکنش ها و احساسات منفی که با موقعیت های چالش انگیز یا تهدید کننده همراه می شوند به کار می روند .گاه نیز همان موقعیت های تهدید کتتده را استرس می نامند .

از دیدگاه سلیه «استرس حالتی است بیانگر یک نشانگان معین که با همه تغییرات نامعینی که بریک نظام زیست شناختی اثر می کنند ، مطابقت دارد .»

همین طور تحقیقات نشان داده است که استرس حاد باعث افزایش فعالیت ایمنی و استرس مزمن باعث مهار فعالیت ایمنی بدن می شوند .

بطور کلی استرس چهار تاثیر منفی روی دستگاه ایمنی بدن دارد که همه این تاثیرات نتایج مهمی برای سلامت به دنبال دارند :

۱) استرس باعث تضعیف تولید سایتوکاین و همچنین تضعیف عملکرد ایمنی بدن می شود .

۲) استرس باعث تجدید فعالیت ویروس های پنهان می شود .

۳) استرس باعث آسیب پذیری در برابر عفونت های ویروسی می شود .

۴) استرس بر التیام زخم ها تاثیر منفی می گذارد و فرایند التیام را طولانی تر می کند .

پاسخ ایمنی به استرس هم به نوع و هم به عوامل روان شناختی و فیزیولوژیک بستگی دارد .

عوامل روانی – اجتماعی که بیشترین توجه را به خود جلب کرده است ، عبارتند از استرس و رفتارهای هیجانی مانند عصبانیت و خصومت .

شواهدی وجود دارد که یک سنخ شخصیتی روانی خاص مستعد بیماری قلبی و ابتلا به فشارخون است اما احتمالا افراد از لحاظ ژنتیک مستعد هستند که پاسخ های قلبی – عروقی فراوان تری داشته باشند .

محرک های مضر روانشناختی ، استرس ، اضطراب حاد ، تنفر و عصبانیت می تواند باعث افزایش ترشح سدیم در کلیه و در نتیجه بدکارکردی قلبی – عروقی بشوند .

استرس باعث افزایش ترشح کاته کولامین و کورتیکواسترویید از غدد درون ریز می شود و میزان بالای این هورمونها در دراز مدت ، ممکن است موجب آسیب دیدن شریان ها و قلب شریان ها و قلب شود . با این وجود ، علیرغم ، تعاریف متعدد ارائه شده ، بیشتر پژوهشگران معتقدند که کمال گرایی نشان دهنده متغیری شخصیتی همراه با ویژگی های شناختی ، رفتاری وشکلی از آسیب شناسی روانی  تعریف شده بوسیله معیارها ی شخصی بالا مثل خود انتقادی شدید است ( منصوری ، عدالت زاده ، بخشی پور رودسری ، ۱۳۸۸ )

کمال گرایی با اختلال های جسمانی و روانی زیادی رابطه دارد مثل ( عروق کرونر ، پر فشاری خون ، افسردگی ، اختلال های شخصیت ) (وو وکرتسی[۱]، ۲۰۰۹ ).

تلاش های اخیر در پی شناسایی رابطه بین کمال گرایی و سایر عوامل شناختی همچون بازداری رفتاری رویکرد

سیستم ها ، روی یک الگوی عصب شناختی تنظیم هدف تاکید می کنندمتمرکز شده اند(رندل[۲] و همکاران،۲۰۱۰) .

گری (۲۰۰۰) در نظریه خود سه سیستم مغزی - رفتاری را معرفی میکند این سیستم ها عبارتند از: سیستم بازداری رفتاری[۳] ،سیستم فعال سازی رفتاری[۴] ،سیستم جنگ و گریز[۵].

از سویی غلبه هر یک از سیستم ها درفرد به حالت های هیجانی متفاوتی چون اضطراب ، و زود انگیختگی و ترس منجر می گردد و واکنش های متفاوتی را برمی انگیزد.

.گری[۶] و مک ناتان[۷] معتقدند حساسیت سیستم بازداری رفتاری پیشگویی کننده استرس های هیجانی منفی شخص در موقعیت های پر استرس بدون توجه به طبیعت استرس زاها باشد و بازداری رفتاری به نظر می رسد پیشگویی کننده شخص در کنار آمدن نافعال و ضعیف باشد .

مطالعات متعدد ارتباط این سیستم را با عواطف منفی نشان داده اند . نتایج مطالعات گری ، مک ناتان ، شارون و چوبدار ، فعالیت سیستم بازداری رفتاری را با بیماری قلبی مرتیط دانسته و این ارتباط را ناشی از تولید هیجانهای منفی و فعالیت سیستم سمپاتیکی می دانند.

فرا تحلیل انجام شده توسط Mathews در سال ۱۹۸۸ نشان داد که هیجان های منفی ، اضطراب و خصومت با افزایش بیماری های قلبی و عروقی مرتبط هست و می توان استنباط کرد که فعال شدن این سیستم می تواند عاملی در بروز بیماری های قلبی باشد .

متغیر مورد مطالعه تاب آوری (Resilienece )  به فرایند پویای انطباق مثبت با تجربه های تلخ و ناگوار اطلاق می شود.

تاب اوری که  مقاومت در برابر استرس (  stress resistance) یا رشد پس ضربه ای نیز نامیده شده است ، در امتداد یک پیوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابر آسیب های روانشناختی قرار می گیرد .

تاب آوری ، برحسب این تعریف ، فراتر از جان سالم بدر بردن از استرس ها و ناملایمات زندگی است (بونانو[۸]،۲۰۰۴).

باوجود اهمیت عوامل روانشناختی در بروز بیماری قلبی ، متاسفانه در ایران تحقیقات اندکی بر رابطه کمال گرایی ،سیستم های مغزی – رفتاری و تاب آوری را با این بیماری بررسی کرده اند . در حالی که احتمال دارد این متغیرهابه تنهایی تاثیری در وقوع بیماری قلبی نداشته باشند ، اما چنانچه در کنار هم قرار گیرند تاثیر یکدیگر را تشدید می نمایند .به منظور رفع این کمبود ، و با توجه به یافته های متنوع و گاه متضاد درباره ارتباط این فاکتورهای شخصیتی با ابتلا به عروق کرونر ، پژوهش حاضر رابطه متغیرهای مذکور را با بیماری قلبی مورد بررسی قرار می دهد .چراکه با آشکارشدن رابطه بین بیماری عروق کرونر با متغیرهای فوق می توان با افزایش آگاهی و اطلاع رسانی درست به افراد مستعد و انجام اقدامات مداخله گرایانه بالینی آموزش مهارت های مقابله با استرس و هیجان های منفی و نیز کاهش رفتارهای پرخطر و ترغیب مردم به تغییر سبک زندگی ، تا حد زیادی در کاهش احتمال ابتلا به بیماری قلبی نقش موثری ایفا نمود .

به طور خلاصه با توجه به توضیحات فوق در این تحقیق سعی بر این بوده است که مقایسه ابعاد کمال گرایی ، سیستم فعال سازی .بازداری رفتاری و تاب آوری در بیماران  عروق کرونر با افراد سالم مورد بررسی قرار گیرد و به یک سوال زیر پاسخ داده شود .

  • آیا ابعاد کمال گرایی ، سیستم فعال سازی / بازداری رفتاری و تاب آوری در بیماران مرد و زن عروق کرونر و افراد عادی تفاوت دارد؟

۱.Wu ,K.D,&Cortesi ,G.T.

۲.Randles ,D.

۳.Behavioral  inhibition  system

۴.Behavioral  activation  system

  1. Fight /Flight system

 

 

[۵]

  1. ۱. Gray, J.A
  2. ۲. McNaughton

۳.Bonanno,G,A.

 

 

 

تعداد صفحه : ۱۰۷

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-02-29] [ 11:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دانلود پایان نامه :مقایسه ی شیوه‌های فرزندپروری وسلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار۵تا ۱۲ ساله شهرستان بندر لنگه وبندرکنگ ...

 

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را در مورد جهان فرا می گیرد; از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می یابد; شیوه های سخن گفتن را می آموزد; هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد; و سرانجام نگرش ها، اخلاق و روحیاتش شکل می گیرد و به عبارتی اجتماعی می شود . هر خانواده ای شیوه های خاصی را در تربیت فردی - اجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود متاثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می باشد(حسینی نسب و همکاران ،۱۳۸۵).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

شیوه های پرورشی کودک در گذر سده ها دگرگون شده است. در جامعه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود - یعنی همان جامعه ای که والدین امروز در آن پرورش یافته اند - روابط مردم در قالب مافوق و زیردست برقرار بود، پدر خانه قدرت برتر به حساب می آمد و مادر مطیع او و فرزندان مطیع هر دو بودند. جامعه خوب و سازمان یافته بود و هر کس به نقش خود در جامعه واقف بود. اگر جامعه همان ساختار را حفظ می کرد بسیاری از مشکلات عمده ی امروزی به وجود نیامده بود. اما جامعه ایستا نیست و تغییرات وسیع آن منجر به طرح سوالات اساسی در زمینه پایه ساختار جامعه شده است (لعلی فاز و همکار،۱۳۸۷).

اختلال های روان شناختی که خود را به صورت انواعی از الگوهای رفتاری غیرانطباقی، کم و بیش متفاوت از زمانی به زمان دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر نشان می دهند، تا جایی که تاریخ بشر نشان داده است، مردان، زنان و کودکان زیادی را مبتلا کرده است( پورافکاری، ۱۳۷۳).

همچنین متخصصان و روان شناسان کودک علت بسیاری از ناهنجاری کودکان را روابط خانوادگی و روش های فرزند پروری والدین می دانند و تاثیر وقایع و رویدادهای دوران کودکی در شکل گیری شخصیت افراد و زندگی آنها تاکید می کند. با توجه به اینکه بی شک شرایط روانی کودکان بدون تغییر در کارکرد خانواده ها ، قادر به تغییر نخواهند بود و در اصلاح رفتار کودکان باید رابطه متقابل و پیچیده میان مشکلات رفتاری کودکان و متغیر خانواده مورد توجه قرار گیرند.(سید موسوی و همکاران،۱۳۸۷).

لذا این پژوهش با هدف مقایسه ی شیوه‌های فرزندپروری وسلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار۵تا ۱۲ ساله شهرستان بندر لنگه وبندرکنگ انجام پذیرفته است.

 

۱-۲بیان مسئله :

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال‌ها نظر روان شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می‌آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره‌ی جهان فرا می‌گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می‌یابد، شیوه‌های سخن گفتن را می‌آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می‌گیرد و سرانجام نگرش‌ها، اخلاق و روحیاتش شکل می‌گیرد و به عبارتی اجتماعی می‌شود. هر خانواده‌ای شیوه‌های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار می‌گیردکه شیوه‌های فرزندپروری نامیده می‌شوند.شیوه‌های فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومه‌ای از رفتارها که تعاملات والد ـ کودک را در طول دامنه‌ی گسترده‌ای از موقعیت‌ها توصیف می‌کند در نظر گرفته می‌شود (آندر [۱]و گولای[۲]،۲۰۰۹).

شیوه های فرزندپروری والدین ‌یکی از سازه های جهانی است که بیانگر روابط عاطفی و نحوه ارتباط کلی والدین با فرزندان است و عاملی مهم برای رشد و ‌یادگیری کودکان به شمار می‌آید (زی[۳]، ۲۰۰۴؛ پرات[۴]، ۲۰۰۳). شیوه فرزندپروری به لحاظ مفهومی ‌تحت تاثیر دو چارچوب نظری قرار دارد: اول، نظریه دلبستگی که بر کارهای اولیه جان بالبی (بالبی[۵]، ۱۹۶۹) و متعاقب آن کارهای ماری آینسوورث[۶] و همکاران او (۱۹۷۸) استوار است. مطابق با این نظریه ماهیت روابط کودکان با افراد مهم زندگی (نظیر والدین ‌یا هردو فرد مراقبت کننده دیگر) در سال های اولیه زندگی بسیاری از جنبه های رشد اجتماعی عاطفی و شناختی کودکان را شکل می‌دهد. دوم پژوهش های مربوط به ارتباط والدین با کودک که نگرش ها و اعمال والدین را در فرایند فرزندپروری مورد بررسی قرار داده اند (یوسفی،۱۳۸۶).

بر اساس تعریف دارلینگ[۷] و استینبرگ[۸] (۱۹۹۳؛ گلاسگو[۹] وهمکاران، ۱۹۹۷) می‌توان شیوه‌های فرزندپروری را اینگونه تعریف کرد: « شیوه‌های فرزندپروری مجموعه‌ای از گرایش‌ها، اعمال و جلوه‌های غیر کلامی ‌است که ماهیت تعامل کودک و والدین را در تمامی ‌موقعیت‌های گوناگون مشخص می‌کند». شیوه‌های فرزندپروری بیانگر تنوع‌های بهنجار در تلاش‌های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن فرزندان است. بنابراین این شیوه‌ها ابزاری برای توصیف تفاوت‌های بهنجار والدینی بوده و با موضوع کنترل، ارتباط تنگاتنگ دارند، به گونه‌ای که اکثر پژوهشگران معتقدند که نقش اصلی والدین آموزش و کنترل فرزند است (جان بزرگی و همکاران،۱۳۸۷).

تأثیر محیط خانواده بر رشد کودک اغلب به وسیله‌ی مشاهده تعامل والد ـ فرزند مورد بررسی قرار گرفته است. در این مشاهدات معمولاً ویژگی‌های رفتاری والدین به وسیله‌ دو بعد ارزیابی شده است: الف) پذیرش (گرمی) که شامل حمایت و پرورش عاطفه‌ی مثبت بین والدین و کودک می‌باشد. ب) کنترل که شامل آن دسته از رفتارهای والدین است که رفتار کودک خود را هدایت می‌کنند مانندراهنمایی و کنترل کردن، بازدارنده یا تسهیل‌کننده بودن (کتانین[۱۰] و همکاران،۲۰۰۱).

شیوه‌های فرزندپروری یک عامل تعیین‌کننده و اثرگذار است که نقش مهمی در رشد و آسیب‌شناسی روانی کودکان بازی می‌کند و به عنوان بخشی از تاثیرات خانوادگی، سهم زیادی در جهت‌دهی به رفتارهای کودکان دارد. بحث در مورد هریک از ویژگی های روان شناختی و مشکلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرش‌ها، رفتارها و شیوه‌های فرزندپروری تقریباً غیرممکن است.  بی‌گمان، همه والدین با وظیفه ارتقاء بهینه تحول بهنجار و سلامت کودکان خود در چالش هستند که چالش‌های مذکور هم در جهت رشد و پختگی جسمانی و هم در جهت تحول اجتماعی، هیجانی و عقلانی کودکان می‌باشند (انتن و گولان[۱۱]،۲۰۰۹). هرچند روانشناسان و نظریه‌پردازان بر نقش والدین و شیوه‌های فرزندپروری تأکید می‌کنند،‌ تحقیقات محدودی در مورد شیوه‌های فرزندپروری و رابطه آن با ویژگی های روانشناختی کودک به عمل آمده است.

یکی از حوزه‌های مربوط به سلامت روانی کودکان که از رفتار والدین و تعامل آنها با کودک تاثیر می‌پذیرد، اختلالات رفتاری کودکان می‌باشد. پدران و مادران در طیف وسیعی از ویژگی های لازم برای فرزندپروری با هم متفاوتند و ترکیب‌های متفاوت شیوه‌های فرزندپروری پدرانه و مادرانه با سازگاری و سلامت کودکان ارتباط دارد. محیط خانواده و شیوه های فرزندپروری نتایج مهمی را در رشد روانی اجتماعی فرزندان به بار می‌آورند (آندر و گولای،۲۰۰۹). شیوه‌های فرزندپروری والدین بر بروز انواع مختلف اختلالات رفتاری در کودکان از جمله ناسازگاری اجتماعی (یوسفی،۱۳۸۶) ، پرخاشگری (سید موسوی، نادعلی و قنبری،۱۳۸۷)، بیش‌فعالی- کمبود توجه (حیدری، دهقانی و خداپناهی،۱۳۸۸)، افسردگی و اضطراب (حسینی نسب، احمدیان و روانبخش،۱۳۸۵)، رفتارهای پرخاشگرانه و قانون‌شکنی (سید موسوی و همکاران، ۱۳۸۷) تاثیرگذار است.
عکس مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

آکینبای[۱۲] (۲۰۰۲) موقعیت خانوادگی را از عوامل اساسی در شکل‌گیری شخصیت فرزندان می‌داند. وی نتیجه گرفت که تعاملات صمیمانه و عدم کنترل گری والدین پیش‌بین سلامت روانی فرزندان و از سوی دیگر عدم پذیرش و کنترل‌گری والدین پیش بین همنوایی و نشانگان آسیب‌شناسی روانی در آن‌ ها می باشد (آکینبای، ۲۰۰۲). تاثیرات بازدارنده خانواده های کنترل گر بر مسئولیت پذیری و گشاده‌رویی به تجربه فرزندان در تحقیقات فورنهام [۱۳]و همکاران (۲۰۱۱) و کنگ لنگ[۱۴] (۲۰۰۸) نیز به اثبات رسیده است. باس، کارستن و نیستاد[۱۵] (۲۰۱۱) نشان داده اند که رفتار و نگرش والدین و کمیت و کیفیت علاقه آنها و نحوه ارتباط با فرزندان در رشد توانایی‌های شناختی فرزندان و سلامت روان شناختی آنها کاملا موثر است. کتانین و همکاران (۲۰۰۱) در تحقیقی که در مورد خلق و خوی کودکان و نگرش‌های فرزندپروری مادران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که شیوه‌های انضباطی سخت‌گیرانه مادران هیجان‌های منفی و اجتماعی بودن پایین کودکان را توسعه می‌دهد و مانع بروز فعالیت‌های خود انگیخته از سوی کودکان می شود. زی (۲۰۰۴) در مطالعه‌ای تأثیر سبک های فرزندپروری را روی یادگیری اکتشافی کودکان در مدرسه مورد بررسی قرار داد. یافته‌ها حاکی از آن بود که بکارگیری سبک فرزندپروری مقتدرانه از سوی والدینیادگیری اکتشافی کودکان را افزایش داده و موجب سازگاری بهتر در رابطه با مشکلاتی همچون مشکلات رفتاری، مهارت‌های اجتماعی و عملکرد تحصیلی می‌گردد. از سوی دیگر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در محیط خانواده، بر وضعیت روان شناختی والدین و دیگر اعضای خانواده تاثیرگذار است. انکار واقعیت، عدم پذیرش معلولیت فرد، خشم و پرخاشگری، افسردگی، احساس گناه و فدا شدن زندگی و آمال و آرزوها ، اختلال در روابط زناشویی و از جمله مهمترین تأثیرات عاطفی بر روی والدین می‌باشد. همچنین بواسطه حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری ارتباطات اجتماعی ، خانوادگی ، برقراری و یا حضور در مهمانی، تفریحات و فعالیت های اجتماعی خانواده‌ها دچار اختلال جدی می‌شود به ترتیبی که در بسیاری موارد منجر به جدایی والدین از یکدیگر شده است یکی از حوزه‌هایی که تحت تاثیر فشارهای ناشی از حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده قرار می‌گیرد سلامت روانی والدین است. از نظر سازمان بهداشت جهانی (ساپینگتون،۱۳۸۵)، سلامت روانی عبارتست از «قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به‌طور منطقی، عادلانه و مناسب». سلامت روانی، یعنی سازش با خود و محیط اجتماعی و فشارهای مکرر زندگی. منظور از سازگاری، ایجاد تعادل و هماهنگی رفتار فرد با محیط است که باعث حفظ تعادل روانی او در ارتباط با تغییرات و دگرگونی‌های محیط خود شود و نیز به تطابقی مؤثر و سازنده دست یابد. والدین کودکان مبتلا به اختلال رفتاری نسبت به دیگر افراد جامعه با فشارهایی مواجهند که از نظر شدت و حدت متفاوتند. همانطور که ذکر شد حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده مشکلات و فشارهای مکرر زیادی را به همراه دارد، بنابراین این والدین در سازگاری با فشارهای زندگی که تعیین کننده سلامت روانی آن‌ ها می‌باشد، نسبت به افراد دیگر جامعه مشکلات بیشتری را پیش رو دارند. ادبیات تحقیق نیز بیانگر این است که حضور کودک مبتلا به اختلال رفتاری در خانواده بر روی میزان بهداشت روانی والدین تاثیر منفی دارد (پاکزاد،۱۳۸۰).

حال این سوال مطرح می شود که آیا وضعیت روان شناختی فرزندان به طور عام و بروز اختلالات رفتاری در آن‌ ها به طور خاص تحت تاثیر شیوه‌های فرزندپروری والدین می‌باشد ؟ و از سوی دیگر اختلالات رفتاری فرزندان بر سلامت روانی والدین تاثیر گذار است؟

[۱] Ander

[۲] kolay

[۳] Xie

[۴] Pratt

[۵][۵] Balbi

[۶] Aynsoverth

[۷] Darling

[۸] stinberg

[۹] Glasgow

[۱۰] Katanin

[۱۱] Anten & kolan

[۱۲] Akinboye

[۱۳] Furnham

[۱۴] Keang Ieng

[۱۵] Baas, M, Carsten K. W. & Nijstad

تعداد صفحه : ۱۴۵

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پایان نامه ارشد:نقش خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی به عنوان پیش بینی کننده های پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان شهر بندرعباس ...

:

رشد و بالندگی هر جامعه ای مرهون نظام آموزشی آن جامعه است. براین اساس همه ساله کشورها مبالغ قابل توجهی از درآمد ملی خود را صرف آموزش و پرورش می کنند. اما بعضی از عوامل وجود دارند که موجب به هدر رفتن بخشی از این سرمایه گذاری ها می شود. در بررسی علل این پدیده، تحقیقات نشان داده که برای شناخت این مشکل علاوه بر عوامل آموزشی، مدیریتی و ساختاری، باید به بعد روانی و اجتماعی دانش آموزان نیز توجه شود؛ لذا نیازها، انگیزه ها، نگرش ها، تمایلات و استعدادهای خاص دانش اموزان که مبین بعد روانی آن ها است، در مطالعه آسیب شناسی نظام آموزشی باید مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد(شکرکن، پولادی و حقیقی،۱۳۷۹).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

امروزه آموزش و پرورش نه تنها به عنوان یک حق برای انسان تلقی می شود، بلکه نوعی سرمایه گذاری برای توسعه همه جانبه محسوب می گردد. بسیاری از متخصصان معتقدند برای غنی تر کردن برنامه های آموزش و پرورش و بهبود عملکرد تحصیلی باید دوره های مختلف آموزشی در سطوح مختلف در دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی برگزار گردد تا از این رهگذر سرمایه گذاری بیشتر در نظام های تعلیم و تربیت حاصل گردد. در این راستا مؤسسه بین المللی برنامه ریزی آموزشی(IIEP) یکی از مؤسسات فعال در طراحی و برگزاری دوره های مختلف آموزشی برای نظام های تعلیم و تربیت می باشد که همه ساله با برگزاری دوره های آموزشی مختلف دانش تخصصی معلمان را افزایش می دهد تا آن ها بتوانند با آگاهی بیشتر در جهت افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزانشان گام بردارند(واسنیاداو،۲۰۰۱).
دانلود تحقیق و پایان نامه

بنابراین، در جهان کنونی عملکرد تحصیلی از اهمیت ی ویژه ای برخوردار است . جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت تاکید زیادی بر روی عملکرد، رقابت و پیروزی دارند . عملکرد تحصیلی به تمامی درگیری های دانش آموز در محیط مدرسه اشاره دارد که دربرگیرنده ی تاثیرات هیجانی می باشد(نورمحمدیان،۱۳۸۵).

پس باید گفت، بی تردید یکی از هدف های مهم آموزش و پرورش پرداختن به جنبه ی شناختی شخصیت فراگیران و کمک به آن ها جهت پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف است. بر این اساس، در پژوهش های انجام شده در حوزه ی روانشناسی تربیتی، متغیرهای شناختی مرتبط با پیشرفت تحصیلی، مثل هوش و توانایی، به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است(دیری ، استرند ، اسمیت و فرناندز ، ۲۰۰۷). اما، در تقابل با باورهای معمول، هوش و توانایی تنها تعیین کننده های موفقیت تحصیلی نیستند )دوک  و مستر، ۲۰۰۹). بلکه پژوهش ها نشان داده اند که متغیرهای عاطفی و اجتماعی نظیر خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی نیز بر ، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیرگذارند.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش

               

۱-۲ بیان مسأله:

نیاز به پیشرفت یکی از انگیزه‎های اولیه بشر است. افرادی که نیاز به پیشرفت در آن‎ها قوی‎تر است، تمایل بیشتری به کامل شدن و بهبود عملکرد خود دارند. آنان ترجیح می‎دهند با وظیفه‎شناسی کارهایی انجام دهند که چالش برانگیز بوده به طوری که ارزیابی پیشرفت آنان در مقایسه با پیشرفت سایر مردم بر حسب ملاک هایی امکان پذیر باشد. به بیان دیگر پیشرفت، رفتاری است مبتنی بر وظیفه که اجازه می‎دهد عملکرد فرد بر طبق ملاک های فرض شده درونی یا بیرونی مورد ارزیابی قرار گیرد(کوری ،۲۰۰۶ ، کاموراجا،کارو و اسمک، ۲۰۰۹).

پیشرفت تحصیلی دانش‎آموزان یکی از شاخص‎های مهم در ارزشیابی آموزش و پرورش است و سطوح بالای آن می‎تواند پیش‎بینی کننده آینده روشن برای فرد و جامعه باشد و تمام کوشش‎ها و سرمایه‎گذاری‎های هر نظامی، تحقق این هدف می‎باشد. بر این اساس روان‎شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت به بررسی  عوامل انگیزشی در یادگیری و عملکرد دانش‎آموزان در حوزه های گوناگون درسی توجه داشتند. از دهه ۱۹۸۰ میلادی اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه پیشرفت تحصیلی بر عوامل روانی که بر یادگیری دانش‎آموزان تأثیر دارند تأکید کرده‎اند( لینن برینک و پنتریچ، ۲۰۰۲).

روان شناسان علاقه مند به حیطه روان شناسی مثبت نگر توجه خود را بر منابع بالقوه احساس های مثبت نظیر احساس شادکامی معطوف کرده اند(سیلگمن و چیکنست میهالی،۲۰۰۰، کوهن و پرسمن،۲۰۰۵).که امید و شادکامی یکی ار سازه های شناختی-انگیزشی است که در این زمینه مورد تأیید قرار گرفته است(اسنایدرو لوپز،۲۰۰۷). پاسخ های هیجانی بخش بزرگی از تعاملات فیزیولوژیک انسان است که توانایی وی را برای بقاء و حفظ سلامت با بیماری های مختلف تحت تاثیر قرار می دهد. شادی یکی از این هیجان هاست که دامنه وسیعی از کنش های عاطفی از احساس آرامش گرفته تا احساس لذت و خلسه را شامل می شود(خدایاری فرد، عابدینی،۱۳۸۶).

برخی از روان‎شناسان هم سلامت روان شناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته‌اند. به نظر این افراد، سلامت روان‌شناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی زندگی است. در ارتباط بین هیجان مثبت و منفی با شادی دو عامل فراوانی و شدت شادی مورد توجه قرار می‎گیرد که از بین این دو عامل فراوانی شادی نشانگر مناسبی برای بررسی و اندازه‌گیری سلامت روان‌شناختی  در نظر گرفته شده است. زیرا به راحتی می‎توان آن را اندازه گرفت. این عامل قویاً با سلامت هیجانی طولانی مدت در ارتباط است( دینر و لارسن، ۱۹۹۳، رایف و کی یس، ۱۹۹۵).

یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان درگیری اعضای خانواده در امور تحصیلی فرزندان است. خانواده یک نظام طبیعی و اجتماعی است که افراد خواسته یا ناخواسته به آن وابسته اند و اولین کانونی است که فرد در آن احساس امنیت می کند و مورد پذیرش و حمایت قرار می گیرد. مطمئناً ساخت و فضای خانواده، نقش مهمی در عملکرد و رفتار فرد ایفا می کند. کیفیت تعامل والدین و فرزندان، وضعیت اقتصادی – اجتماعی خانواده و تحصیلات والدین همواره به عنوان تعیین‌کننده‌های مهم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان شناخته شده است(آکسوی ، لینک؛ ۲۰۰۰).
عکس مرتبط با اقتصاد

از آن‌جا که خانواده، خود یک واحد اجتماعی است و ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می شود، به عنوان یک واسطه از لحاظ تأثیر محیط اجتماعی بر کودک، اهمیت فراوانی دارد. به سخن دیگر، چون خانواده کانون تولد و زایش فرزند است و پیش از وی شکل گرفته است، تا مرحله‌ای که فرزند به آگاهی و« شعور» کافی برسد، خواه ناخواه در تعیین سرنوشت، ساختمان روحی و نوع جهان بینی و طرز تفکر وی که خود برگرفته از محیط اجتماعی است، تأثیر فراوان دارد. بنابراین، مشارکت و درگیری والدین در امور تحصیلی بر کلیه جوانب تحصیلی دانش آموزان مؤثر است(احدی و محسنی، ۱۳۸۷).

متغیر دیگر مرتبط با پیشرفت تحصیلی، خودکارآمدی دانش آموزان است. سازه ی خودکارآمدی در حوزه های شناختی و انگیزشی مورد بررسی قرار گرفته و تأثیر آن بر متغیرهای تحصیلی و انگیزشی تأیید شده است. سازه ی خودکارآمدی اولین بار به وسیله ی بندورا (۱۹۷۷)،  معرفی شده است. خودکارآمدی به باورهای فرد در باره ی توانایی های خود برای یادگیری یا انجام رفتار، در سطحی قابل قبول، اطلاق می شود. این سازه در چارچوب وسیع تری به نام نظریه ی شناختی اجتماعی ریشه دارد که فرض می کند پیشرفت آدمی وابسته به تعامل میان رفتارهای فرد، -عوامل شخصی )باورها، افکار و.( و شرایط محیطی است. نوید( ۲۰۰۹)، بیان می کند که نظریه ی شناختی اجتماعی تبیین می کند که افراد صرفاً به محیط پاسخ نمی دهند بلکه به طور فعال در جستجو و تفسیر اطلاعات هستند. نظریه ی شناختی اجتماعی بر این نکته تاکید دارد که چگونه عوامل شناختی، رفتاری، شخصی و محیطی با هم تعامل می کنند تا انگیزش و رفتار را تعیین کنند. از نظر بندورا، کارکرد انسان نتیجه ی تعامل این عوامل است )کرودرز ، هیوز و موراین، ۲۰۰۸).

بندورا (۱۹۹۵)، به خودکارآمدی به عنوان باورهای فرد در باره ی توانایی های خود جهت سازمان دهی و اجرای دوره های عمل مورد نیاز در اداره ی موقعیت های آینده اشاره می کند.  به طور ساده تر، خودکارآمدی باوری است که یک فرد بر اساس آن می تواند با به کار گیری مهارت های خود، کاری را در شرایط خاص انجام دهد )اسنایدر و لوپز، ۲۰۰۷).  اصل زیربنایی نظریه ی خودکارآمدی این است که افراد احتمالاً بیشتر در فعالیت هایی درگیر می شوند که نسبت به آن فعالیت ها خودکارآمدی بالایی دارند و از درگیر شدن در فعالیت هایی که خودکارآمدی پایینی نسبت به آن دارند پرهیز می کنند )واندر بیل و شورتریج بگت، ۲۰۰۲).

لازمه اصلی پیشرفت جامعه و تمدن، پیشرفت فرزندان آن جامعه در امور تحصیلی و آموزشی می باشد. لذا با توجه به مطالب ارائه شده می توان بیان کرد که بررسی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان جهت تعیین عوامل تأثیرگذار بر آن دارای اهمیت فراوان می باشد.  بنابراین، در این تحقیق سعی شد مهمترین عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی بر اساس تحقیقات گذشته تعیین شود (که عبارت بودند از درگیری والدین در امور تحصیلی، شادکامی و خودکارآمدی) و سپس تعیین شود که کدام یک از متغیرهای عنوان شده نقش بیشتری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند؟  پس محقق در این پژوهش به دنبال دستیابی به این سوال کلی می باشد: آیا متغیر های خودکارآمدی، شادکامی ودرگیری والدین در امور تحصیلی می تواند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان را پیش بینی کنند؟ در صورت پیش بینی، کدام یک از متغیرها توان پیش بینی بالاتری دارند؟

[۱] - International Institute For Eductional Planning

[۲] - Vosniadov

[۳]- Deary, Estrend, Smith and Fernandz

[۴] - Dooc and Mester

[۵] -Curry,F.

[۶] - Komarraja, M., Karau, S. J., Schmeck

[۷]-Linen Brink, E. A

[۸] -Pintrich, P.R

[۹]-Selligman & Mihally

[۱۰]-Cohen S.,& Pressman, D.S

[۱۱]-Snyder, C. R., & Lopez, J

۶- Diener, E. & Larsen, R., J.

[۱۳]- Ryfff & kiyess

[۱۴] -Aksoy

[۱۵] -Link

[۱۶]-Bandura

[۱۷]- Nevid

[۱۸] -Crothers

[۱۹]-Hughes& Morine

[۲۰] - Van der Bijl, J. J., & Shortridge-Baggett, L

تعداد صفحه : ۱۳۵

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت